Saturday, August 1, 2020

Books Without Feathers Online Download Free

Books Without Feathers  Online Download Free
Without Feathers Paperback | Pages: 224 pages
Rating: 3.96 | 8985 Users | 429 Reviews

Specify Books To Without Feathers

Original Title: Without Feathers
ISBN: 0345336976 (ISBN13: 9780345336972)
Edition Language:

Explanation In Pursuance Of Books Without Feathers

Without Feathers, Woody Allen
Without Feathers (1975, ISBN: 0-394-49743-0) is one of Woody Allen's best-known literary pieces. The book is a collection of essays and also features two one act plays, Death and God.
Contents:
Selections from The Allen Notebooks
Examining Psychic Phenomena
A Guide to Some of the Lesser Ballets
The Scrolls
Lovborg's Women Considered
The Whore of Mensa [2]
Death (A Play)
The Early Essays
A Brief Yet Helpful Guide to Civil Disobedience
Match Wits With Inspector Ford
The Irish Genius
God (A Play)
Fabulous Tales and Mythical Beasts
But Soft. Real Soft.
If the Impressionists Had Been Dentists
No Kaddish for Weinstein
Fine Times: An Oral Memoir
Slang Origins
تاریخ نخستین خوانش: روز دهم امه ژوئن سال 2005 میلادی
عنوان: بی بال و پر طنزهای وودی آلن؛ نویسنده: وودی آلن؛ مترجم: محمود شرف آزاد تهرانی؛ تهران، ماه ریز، 1383؛ در 175 ص؛ چاپ دوم 1384؛ موضوع: طنز نویسندگان امریکایی - سده 20 م
عنوان: بی بال و پر؛ نویسنده: وودی آلن؛ مترجم: نگار شاطریان؛ تهران، بیردگل، 1393؛ در 163 ص؛ چاپ دوم 1396؛ شابک: 9786005193817؛
نقل از متن: «گزیده هایی از یادداشت های آلن: آنچه پیش رو دارید، گزیده هایی است از یادداشتهای خصوصی وودی آلن تا بدین لحظه، که در قالب مجموعه ای پسامرگ و یا بعد از فوت وی منتشر خواهد شد، هر کدام زودتر فرا برسد. هر شب را سخت تر از شب قبل به روز میرسانم. دیشب، احساس ناخوشایندی داشتم، گویی چند مرد میخواستند به اتاقم یورش بیاورند تا مرا بشویند. اما برای چه؟ مدام اشکالی شبحگونه از ذهنم میگذشت، و ساعت سه صبح زیرپوشم که روی صندلی پهن کرده بودم ناگهان به شکل کایزر با اسکیت درآمد. وقتی بالاخره خوابم برد، همان کابوس وحشتناک همیشگی را دیدم؛ یک موش خرما میخواست در یک مسابقه جایزه ام را بگیرد. دیگر هیچ کورسوی امیدی برایم باقی نمانده است. احساس میکنم اوضاعِ خورد و خوراکم بدترشده. همینطور آسمم. هر از گاهی سینه ام خس خس میکند، و بیش از پیش دچار سرگیجه میشوم. تازگیها حملاتی بهم دست میدهد، نفسم بالا نمیآید و غش میکنم. اتاقم نم گرفته و مدام اضطراب و تپش قلب دارم. تازه فهمیده ام که دستمالهایم هم ته کشیده اند. کی میتوانم یک نفس راحت بکشم؟ طرح یک داستان: مردی متوجه میشود که طوطی اش به سِمَت وزیر کشاورزی منصوب شده. حسادت مثل خوره به جانش میافتد و تصمیم میگیرد با شلیک گلوله ای خودش را بکشد، اما از بدِ روزگار، تفنگش از آن تفنگهایی است که با کشیدن ماشه یک پرچم کوچک از لوله اش درمیآید که رویش نوشته «بنگ». پرچم چشمش را از کاسه درمیآورد، اما زنده میماند. این اتفاق همچون تلنگری او را به خود میآورد و او برای نخستین بار، به لذتهای ساده ی زندگی پی میبرد، لذتهایی همچون کشاورزی یا نشستن روی شلنگ تلمبه. اندیشه ی پشت این طرح: چه میشود که انسان به کشتن رو میآورد؟ برای به دست آوردن غذاست که میکشد. تازه فقط غذا نیست: معمولاً پای یک نوشیدنی هم در میان است. آیا باید با دابلیو. ازدواج کنم؟ خب اگر حاضر نشود بقیه ی حروف اسمش را به من بگوید چه؟ شغلش را چه کار کنم؟ آخر من چگونه میتوانم از زنی به این زیبایی بخواهم رولِر دِربی را کنار بگذارد. باید تصمیم بگیرم...؛یکبار دیگر دست به خودکشی زدم. اینبار دماغم را خیس کردم و آنرا در پریز برق فروکردم. از بد روزگار، سیم کشی اتصالی کرد و محکم کوبیدم به یخچال. همچنان در افکار خودکشی غوطه میخورم. مانده ام که آیا پس از مرگ حیاتی وجود دارد، و اگر وجود دارد میتوانند این بیست دلاری ام را برایم خرد کنند؟ امروز در یک مراسم تشییع جنازه برادرم را دیدم. پانزده سالی میشد که همدیگر را ندیده بودیم، اما باز طبق معمول یک مثانه ی خوک از جیبش درآورد و پشت سر هم آن را زد توی سرم. گذر زمان کمکم کرده تا بهتر درکش کنم. بالاخره فهمیدم این حرفش که من «یک موجود مشمئزکننده ام که فقط به درد کشتار جمعی میخورم» بیشتر از روی دلسوزی است تا خشم. اما خودمانیم، همیشه از من زرنگتر بود، زرنگتر، باهوشتر، بافرهنگتر، تحصیل کرده تر. اما اینکه چرا هنوز در مک دونالد کار میکند، خدا میداند. طرح داستان: چند سگ آبی تالار کارنگی را تصرف میکنند و اپرای وُتزِک را اجرا میکنند. (تم خوبی است. اما ساختارش را چه کار کنم؟) ای خدا، این همه احساس گناه برای چیست؟ برای اینکه از پدرم متنفر بودم؟ لابد به خاطر آن ماجرای خوراک گوشت گوساله و پارمزان است. خب توی کیف پولش چه کار میکرد؟ شانس آوردم به حرفش گوش نکردم، وگرنه الان قالبزن کلاه بودم. هنوز صدایش توی گوشم است: «قالبزنی کلاه، بهترین شغل دنیا.» قشنگ یادم است وقتی بهش گفتم میخواهم نویسنده شوم چه واکنشی نشان داد. «تنها کاری که در ارتباط با نویسندگی خواهی کرد با یک جغد خواهد بود.» هنوز هم که هنوز است منظورش را از این حرف نفهمیده ام. چه مرد غمگینی! وقتی اولین نمایشنامه ام، «کیستِ گاس» در تالار لایسام روی صحنه رفت، شب افتتاحیه با کت فراگ و ماسک ضد گاز به نمایش آمد. امروز غروب زرد و قرمزی را دیدم و مرا به این اندیشه فروبرد که چقدر حقیرم! البته، دیروز هم که باران میآمد همین فکر آمد سراغم. دوباره احساس تنفر از خود و افکار خودکشی بر من چیره شد و دست به خودکشی زدم، اینبار با نفس کشیدن کنار یک بازاریاب بیمه. داستان کوتاه: یک روز صبح مردی از خواب بیدار میشود و میفهمد که به کفی طبی خودش تبدیل شده. (این ایده در لایه های گوناگونی قابل اجراست. از دیدگاه روانشناسی، جوهر اصلی آثار کروگر، شاگرد فروید، است که کاشف جنسیت در بیکن نیز بوده.) امیلی دیکینسون تا چه حد در اشتباه بود! امید «موجودی با پر و بال» نیست. اینگونه که پیداست، آن موجود دارای پر و بال برادرزاده ی من است. باید او را پیش یک متخصص در زوریخ ببرم. تصمیم گرفته ام نامزدیم را با دابلیو. به هم بزنم. او نوشته های من را درک نمیکند. همین دیشب گفت که «نقدی بر واقعیت متافیزیکی» او را یاد فیلم «فرودگاه» میاندازد. حرفمان شد و او دوباره موضوع بچه ها را پیش کشید، ولی من قانعش کردم که بچه ها زیادی کوچکند. آیا من به خدا اعتقاد دارم؟ تا پیش از تصادف مادرم اعتقاد داشتم. ماجرا از این قرار است که مادرم روی یک چونه گوشت افتاد و گوشت در طحالش فرورفت. الان ماههاست که در کماست و نمیتواند هیچکاری انجام دهد به جز این که آواز «گرانادا» را برای یک شاه ماهی خیالی بخواند. چرا این زن در بهار زندگی اش، به چنین روزی افتاده است؟ چون در جوانی در برابر سُنتها ایستاده و هنگام ازدواج یک پاکت کاغذی روی سرش کشیده است؟ چگونه میتوانم به خدایی اعتقاد داشته باشم وقتی همین هفته ی پیش زبانم بین غلتک دستگاه تایپ برقی گیر کرد؟ شک و تردید تمام وجودم را فراگرفته. اگر همه چیز توهم باشد و هیچ چیزی وجود نداشته باشد چه؟ اگر اینطور باشد که بدون شک پولی که بابت خرید فرشم دادم ارزشش را نداشته است. کاش خدا نشانه ای برایم میفرستاد! مثلاً یک حساب پرپول در یک بانک سوئیسی به نامم باز میکرد.» پایان نقل. ا. شربیانی

Present Appertaining To Books Without Feathers

Title:Without Feathers
Author:Woody Allen
Book Format:Paperback
Book Edition:Anniversary Edition
Pages:Pages: 224 pages
Published:February 12th 1986 by Ballantine Books (first published 1975)
Categories:Humor. Fiction. Short Stories. Comedy

Rating Appertaining To Books Without Feathers
Ratings: 3.96 From 8985 Users | 429 Reviews

Assess Appertaining To Books Without Feathers
This is one of the funniest books I've ever read. There wasn't a second of it that I was bored. Allen throws away all the bullshit and hands you a real gem. He has a keane eye for how people operate and the funny flaws that make up us all. I especially enjoyed the two plays that are contained in this book one titled 'Death' and the other one 'God'. Woody has an intelligence that he uses to sell you deep spiritual views in a very entertaining way.

An occasionally highly amusing compilation of slices of absurdist humour and satire by that most famous of neurotic Jews, Woody Allen. As quite the fan of his directorial efforts, my recognition of his idiosyncratic brand of comedy was instantaneous. It reminded me in particular of his delightful Love and Death (1975), which came out in the very same year as this book. However, rating this is tricky indeed. Some pieces rightly deserve to be called comedic genius ( The Whore of Mensa, Death - A

There is a moment around mid 1990s in which I discovered Woody Allen and at the same time lost track of everything else he subsequently did as a director (he worked quite a lot with Scarlett Johansson, didn't he?). It happened just after the release of "Bullets over Broadway". It was 1994 and I remember how I was having Easter vacations in Rome with my parents. We were caught in a rainy Easter in typical Roman fashion and one evening we decided that it was pointless strolling around under

I first read this in high school and I've been re-reading this for years--and I must say the humor is still effective. It doesn't sound dated at all. If I were stranded on an island with a choice of one book: I'd probably choose this or Groucho Marx's. Lines that still make me laugh after all these years: "Scholars will recall tht several years ago a shepherd, wandering in the Gulf of Aqaba, stumbled upon a cave containing several large clay jars and also two tickets to the ice show.""Of all the

I believe this was read just after graduation from Union Theological Seminary in New York, during the first visit back to the Michigan cottage in four years. At that time Dad was on his second marriage. Her name was Lin, she was right between his age and mine and, so, easy to relate to. She was also a Scott Foresman and freelance editor, the author of a successful Spanish textbook and polylingual--quite an impressive person! In any case, I think the book was hers and I read it with much

If you want to make god laugh, tell him about your plans ..

I love Woody Allen's work (films, books, scripts etc), the man is a comic genius. This book (Without Feathers, 1975) is like a comic book for grownups; short stories, lots of laughs! Woody Allen's humor in this book, is in the same vein as his early films, the usual crazy mix of sex, the metaphysical, and philosophical pondering. Great blend of intelligence and silliness! Without Feathers, is a witty & humorous with 15 or so short essays/stories on a variety of topics (everyday life).

0 comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.